حدیث غدیر از احادیثی است که تواتر آن را بزرگان و دانشمندان علم رجال و حدیث اهل سنت تأیید کردهاند ؛ بنابراین نمیتوان در اصل صدور آن تردید کرد که ما این مطلب در مقاله «
تواتر حدیث غدیر از دیدگاه اهل سنت» به صورت کامل بررسی کردهایم ؛ اما این که منظور رسول خدا صلی الله علیه وآله از جمله «
من کنت مولاه فعلی مولاه» ولایت و امامت امیر مؤمنان علیه السلام بوده و یا صرف محبت و دوستی آن حضرت ، بحثی است اساسی که از گذشته تاریخ به شکلی مستمر بین مورّخان،محدثان و متکلمان شیعه و سنی جریان داشته و دارد .
شیعیان با پیروی از خاندان رسول خدا صلوات الله علیهم اجمعین ، بر این عقیده هستند که طبق آیه مبارکه بلاغ ، رسول خدا صلی الله - علیه وآله مأمور بود که ولایت و امارت امیر مؤمنان علیه السلام را به تمامی مسلمانان ابلاغ نماید . آن حضرت نیز بنا بر وظیفهای که داشت ، با بلیغترین و صریحترین کلمات ، این وظیفه مهم را به انجام رساند ؛ اما از آن طرف پیروان مکتب خلفا معتقدند که هدف رسول خداصلی الله علیه وآله فقط و فقط محبت و دوستی آن حضرت بوده و جمله «
من کنت مولاه فعلی مولاه» نمیتواند ولایت و امامت علی علیه السلام را ثابت کند ؛ زیرا کلمه «
مولی» هیچگاه به معنای «
اولی» نمیآید .
بررسی این مطلب در قدم اول مستلزم مطالعه و مراجعه به آراء اهل لغت و آشنایان به اصطلاحات و ادبیات عرب است که میتواند بخش مهمی از برداشتهای نادرست و غلط کسانی را که با عناد ورزی سعی در تحریف حقایق تاریخی دارند افشاء نماید .
از این رو ، لازم است تا به اظهارات برخی از صاحبان لغت و شعر و ادب مراجعه و توجه نمائیم ، تا معلوم شود که برداشتهای اندیشمندان پیرو اهل بیت علیهم السلام از واژههای «
مولی» و «
ولی» ، مستند به درک و فهم و تفسیر بزرگانی از دانشمندان اهل سنت است که در تاریخ ، تفسیر ، لغت و شعر معنای واقعی این الفاظ و کلمات را روشن کردهاند .
بنابراین ابتدا نگاه کوتاهی خواهیم داشت به آراء بزرگان و دانشمندانی از اهل سنت که از چهرههای شاخص در ادبیات عرب محسوب میشوند و سپس از قرائن موجود در روایات غدیر و غیر آن اثبات خواهیم کرد که مفهومی غیر از ولایت ، امامت و رهبری قابل استفاده نیست و انکار آن جز عناد و لجبازی نخواهد بود .
معنای «مولی» به معنای «اولی» از دیدگاه اهل لغت :
برخی از دانشمندان اهل سنت با توجه به رسوبات ذهنی و پیشفرضهایی که داشتهاند ، نه تنها «مولی» و «ولی» را در حدیث به معنای محبت و دوستی گرفتهاند ؛ بلکه ادعا کردهاند که به اجماع اهل لغت ، لفظ «مولی» هیچ گاه به معنای «أولی» به کار نمیرود ! .
شیخ عبد العزیز دهلوی ، نویسنده کتاب التحفة الإثنا عشریّة در این باره مینویسد :
« و گویند که مولی به معنی اولی به تصرف است و اولی به تصرف بودن عین امامت است اول غلط درین استدلال آن است که اهل عربیه قاطبه انکار کردهاند که مولی به معنی اولی آمده باشد بلکه گفته اند که مفعل به معنی افعل هیچ جا در هیچ ماده نیامده چه جای این ماده علی الخصوص الا ابوزید لغوی که این را تجویز نموده » .
ووجه استدلال الشیعة بخبر «من کنت مولاه فعلى مولاه» أن المولى بمعنى الأولى بالتصرف ، وأولویة التصرف عین الامامة ولایخفى أن أول الغلط فى هذا الاستدلال جعلهم المولى بمعنى الأولى وقد أنکر ذلک أهل العربیة قاطبة بل قالوا : لم یجىء مفعل بمعنى أفعل أصلا ولم یجوز ذلک إلا أبو زید اللغوى متمسکا بقول أبى عبیدة فى تفسیر قوله تعالى : هى مولاکم أى أولى بکم .
روش استدلال شیعه به خبر «من کنت مولاه فعلی مولاه» این است که مولی به معنای أولی به تصرف است و اولویت به تصرف همان امامت است . روشن است که نخستن اشتباه شیعیان در این استدلال گرفتن مولی به معنای أولی است ؛ در حالی که تمام لغت شناسان آن را انکار کردهاند و بلکه گفتهاند : صیغه مفعل هیچگاه به معنای أفعل نمیآید . این مسأله را کسی دیگری جایز ندانسته غیر از أبو زید لغوی که استناد کرده به سخن أبو عبیده که در آیه «هی مولاکم» گفته به معنای أولیکم است .
الآلوسی البغدادی ، العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود (متوفای1270هـ) ، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی ، ج 6 ، ص 195 ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی – بیروت .
و قاضی عضد الدین ایجی در کتاب المواقف میگوید :
وإن سلم أن هذا الحدیث صحیح فرواته أی أکثرهم لم یرووا مقدمة الحدیث وهی «ألست أولى بکم من أنفسکم» فلا یمکن أن یتمسک بها فی أن المولى بمعنى الأولى والمراد بالمولى هو الناصر بدلیل آخر الحدیث وهو قوله وال من والاه . . الخ . ولأن مفعل بمعنى أفعل لم یذکره أحد من أئمة العربیة .
حتی اگر به پذیریم که این حدیث صحیح نیز باشد ، اکثر راویان ، مقدمه حدیث یعنی جمله « ألست أولی بکم من أنفسکم» را نقل نکردهاند ؛ پس امکان ندارد به آن تمسک کنیم و بگوییم که مولی به معنای اولی است ؛ بلکه مولی به معنای ناصر است به دلیل آخر حدیث که فرمود : «وال من والاه ... .
الإیجی ، عضد الدین (متوفای756هـ) ، کتاب المواقف ، ج 3 ، ص 616 ، تحقیق : عبد الرحمن عمیرة ، ناشر : دار الجیل ، لبنان ، بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1417هـ ، 1997م .
حال با مراجعه به آراء دانشمندان و متخصصان دانش لغت و اعتراف آنها به این که نه تنها در لغت عرب که حتی در آیات قرآن کریم نیز «مولی» به معنای «اولی» آمده ، ارزش اجماعی که شاه ولی الله دهلوی ادعا کرده ، روشن خواهد شد ؛ از جمله این دانشمندان میتوان به افراد ذیل اشاره کرد :
1 . الکلبی ، محمد بن السائب ، (متوفى 146 هـ) ؛
محمد بن سائب کلبی از علمای پرآوازه لغت عرب در قرن دوم از کسانی است که تصریح کرده است که «مولی» به معنای «اولی» میآید .
فخر رازی ، مفسر مشهور اهل سنت در تفسیر آیه « هی مولاکم وبئس المصیر (الحدید / 15) » مینویسد : وفی لفظ المولى ههنا أقوال : أحدها قال ابن عباس : «مَوْلَاکُمْ » أی مصیرکم ، وتحقیقه أن المولى موضع الولی ، وهو القرب ، فالمعنى أن النار هی موضعکم الذی تقربون منه وتصلون إلیه . والثانی : قال الکلبی : یعنی أولى بکم ، وهو قول الزجاج والفراء وأبی عبیدة .
در لفظ (مولی) چند نظریه وجود دارد ، یکی از آن سخنان از ابن عباس است که گفته است: (مولاکم) یعنی فرجام و عاقبت .
توضیح آن این است که (مَولی) از (وَلِی) به معنی نزدیک بودن است ؛ یعنی آتش جایگاه شما است که به آن نزدیک می شوید و به آن می رسید . سخن دوّم از کلبی است که میگوید : (مولی) یعنی اولی و بر تر از شما به خود شما است .
الرازی الشافعی ، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ) ، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 29 ، ص 198 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1421هـ - 2000م .
بغوی و أبو حیان اندلسی ، نظر کلبی را این گونه نقل میکنند :
( هو مولانا ) ناصرنا وحافظنا وقال الکلبی هو أولى بنا من أنفسنا فی الموت والحیاة .
(او مولای ما است) یاور و نگاهدار ما است ، کلبی گفته است : مولی به معنای اولی و برتر از ما به جان ما در مرگ و زندگی است .
البغوی ، الحسین بن مسعود (متوفای516هـ) ، تفسیر البغوی ، ج 2 ، ص 299 ، تحقیق : خالد عبد الرحمن العک ، ناشر : دار المعرفة - بیروت ؛
الأندلسی ، محمد بن یوسف الشهیر بأبی حیان (متوفای745هـ) ، تفسیر البحر المحیط ، ج 5 ، ص 53 ، تحقیق : الشیخ عادل أحمد عبد الموجود - الشیخ علی محمد معوض، شارک فی التحقیق 1) د.زکریا عبد المجید النوقی 2) د.أحمد النجولی الجمل ، ناشر : دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ -2001م .
شرح حال محمد بن سائب کلبی :
ذهبی در باره او گفته است : محمد بن السائب الکلبی . ت . بن بشیر بن عمرو وأبو النضر الکلبی الکوفی الأخباری العلامة صاحب التفسیر .
روى عن الشعبی وأبی صالح باذام وأصبغ بن نباتة وطائفة ... قال ابن عدی : لیس لأحد تفسیر أطول من تفسیر الکلبی .
محمد بن سائب کلبی از کوفیان و فردی اخباری بود ، وی صاحب تفسیر و با لقب علامه مشهور است ، ابن عدی در حق وی گفته است :
تفسیری به گسترده گی تفسیر کلبی از هیچ کس سراغ نداریم .
الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 9 ، ص 267 ، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .
2 . الفراء ، یحیی بن زیاد ، (متوفای 207هـ) ؛
همان طور که گذشت ، به شهادت فخر رازی ، فراء نیز از کسانی است که میگوید «مولی» به معنای «اولی» میآید : والثانی : قال الکلبی : یعنی أولى بکم ، وهو قول الزجاج والفراء وأبی عبیدة .
تفسیر کلمه (مولی) به معنای اولی و برتر، از فراء نیز نقل شده است .
شرح حال فراء :
خطیب بغدادی در باره او مینویسد : یحیى بن زیاد بن عبد الله بن منظور أبو زکریا الفراء مولى بنى أسد من أهل الکوفة نزل بغداد وأملى بها کتبه فی معانی القران وعلومه ...
ویحکى عن أبى العباس ثعلب انه قال لولا الفراء لما کانت عربیة لأنه خلصها وضبطها ولولا الفراء لسقطت العربیة لأنها کانت تتنازع ویدعیها کل من أراد ویتکلم الناس فیها على مقادیر عقولهم وقرائحهم فتذهب .
فراء نیز اهل کوفه بود که به بغداد آمد و آثارش را در موضوع علوم و معانی قرآن در همین شهر پدیدار کرد ، از ابو العباس ثعلب نقل است که گفت : اگر فراء نبود ادبیات عرب نابود میشد ؛ چون او بود که آن را خالص نگه داشت و نوشت ، اگر فراء نبود ادبیات عرب از طرف نااهلان رو به نابودی میگذاشت ؛ چون هر کس به اندازه درک و فهمش از آن میگفت و مینوشت
البغدادی ، أحمد بن علی أبو بکر الخطیب (متوفای463هـ) ، تاریخ بغداد ، ج 14 ، ص 149 ، رقم : 7467 ، ناشر : دار الکتب العلمیة – بیروت .
و أبو محمد یافعی متوفای 768 هـ او را این گونه معرفی میکند :
الامام البارع النحوى یحیى بن زیاد الفراء الکوفى اجل اصحاب الکسائى کان رأسا فی النحو واللغة ابرع الکوفیین واعلمهم بفنون الادب ... .
فراء از بزرگترین و با ارزشترین شاگردان کسائی است ، که در دانش نحو و لغت سر آمد کوفیان و نسبت به فنون ادبیات عرب داناترین است .
الیافعی ، أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علی بن سلیمان (متوفای768هـ) ، مرآة الجنان وعبرة الیقظان ، ج 2 ، ص 38 ، حوادث سال 207هـ ، ناشر : دار الکتاب الإسلامی - القاهرة - 1413هـ - 1993م .
3 . أبی عبیدة ، معمر بن المثنی ، (متوفای 210هـ) ؛
علاوه بر آن چه از فخر رازی نقل شد ، ابو عبیده در کتاب مجاز القرآن در باره معنای کلمه مولی در آیه «هی مولاکم» میگوید : «هِیَ مَوْلاَکُمْ» أولى بکم .
این مولای شما است ؛ یعنی اولی و برتر است به شما .
التیمى ، أبو عبیدة معمر بن المثنى ، مجاز القرآن ، ج 1 ، ص 122 .
شرح حال أبو عبیده :
شمس الدین ذهبی در باره او میگوید : أبو عبیدة معمر بن المثنى التیمى البصری اللغوی الحافظ صاحب التصانیف ... قال الجاحظ: لم یکن فی الأرض خارجى ولا جماعى اعلم بجمیع العلوم من أبی عبیدة وذکره بن المدینی فصحح روایاته .
ابو عبیده از بصریان و لغت شناس و حافظ (کسی که احادیث فروانی حفظ باشد) ، دارای آثار علمی است . جاحظ در باره او گفته : درروی زمین کسی آگاه تر از ابو عبیده به همه دانشها نبوده است .
الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، تذکرة الحفاظ ، ج 1 ، ص 371 ، رقم : 367 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى .
و جلال الدین سیوطی میگوید :
وکان فی العصر ثلاثة هم أئمة الناس فی اللغة والشعر وعلوم العرب لم یُرَ قبلهم ولا بعدهم مثلهم ، عنهم أخذ جل ما فی أیدی الناس من هذا العلم ، بل کله ، وهم : أبو زید ، وأبو عبیدة والأصمعی ، وکلهم أخذوا عن أبی عمرو اللغة والنحو والشعر .
در لغت و شعر و علوم قرآن سه نفر مقام پیشوائی آن را دارند که مانند آنان قبل و بعد از ایشان دیده نشده است. آنچه از این دانشها در دسترس مردم است از اینان گرفته شده است. این سه تن عبارتند از ابو زید، ابو عبیده، و اصمعی، و این سه نفر آنچه داشته اند از ابو عمر گرفته اند.
السیوطی ، عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ) ، المزهر فی علوم اللغة وأنواعها ، ج 2 ، ص 344 ، تحقیق : فؤاد علی منصور ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1418هـ 1998م .
4 . الزجاج ، أبو اسحاق ، (متوفای 311هـ) .
به شهادت فخر رازی ، زَجّاج نیز از کسانی است که «مولی» را به معنای «اولی» گرفته است :
والثانی : قال الکلبی : یعنی أولى بکم ، وهو قول الزجاج والفراء وأبی عبیدة .
زجاج نیز در تفسیر و توضیح کلمه (مولی) گفته است : یعنی اولی و برتر به شما است .
شرح حال زَجّاج :
خطیب بغدادی در باره او میگوید :
إبراهیم بن السرى بن سهل أبو إسحاق النحوی الزجاج صاحب کتاب معانی القرآن کان من أهل الفضل والدین حسن الإعتقاد جمیل المذهب وله مصنفات حسان فی الأدب .
زجاج ، صاحب کتاب معانی قرآن است ، وی اهل فضل و دین بود و اعتقاداتی نیکو داشت ، و در ادبیات عرب آثاری نیکو به جای گذاشت .
البغدادی ، أحمد بن علی أبو بکر الخطیب (متوفای463هـ) ، تاریخ بغداد ، ج 6 ، ص 89 ، رقم : 3126 ، ناشر : دار الکتب العلمیة – بیروت .
5 . أبو بکر الأنباری (متوفای 328هـ) :
ویکون المولى : الأولى . قال الله عز وجل : «النارُ هی مولاکُمْ» معناه : هی أولى بکم . أنشدنا أبو العباس للبید : فَغَدَتْ کلا الفَرْجَیْنِ تحسبُ أَنّه * مولى المخافةِ خَلْفُها وأمامُها . معناه : أولى بالمخافة خلفها وأمامها ... .
ابوبکر انباری گفته : مولی به معنای اولی است ، و این فرمایش خداوند : (النار هی مولاکم) ؛ یعنی نار اولی است برای شما .
در شعر لبید هم به معنای اولی آمده است :
دو گروه متخاصم گمان بردند که ترسناک تر و سزاوارتر برای ترس و وحت پشت سر و روبرو است .
الأنباری ، أبو بکر محمد بن القاسم (متوفای328هـ) ، الزاهر فی معانی کلمات الناس ، ج 1 ، ص 125 ، تحقیق : د. حاتم صالح الضامن ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1412 هـ -1992 .
شرح حال ابن الأنباری :
ذهبی در باره او مینویسد : ابن الأنباری الإمام الحافظ اللغوی ذو الفنون أبو بکر محمد بن القاسم بن بشار ابن الأنباری المقرئ النحوی وسمع فی صباه باعتناء أبیه من محمد بن یونس الکدیمی وإسماعیل القاضی وأحمد بن الهیثم البزاز وأبی العباس ثعلب وخلق کثیر .
قال أبو علی القالی کان شیخنا أبو بکر یحفظ فیما قیل ثلاث مئة ألف بیت شاهد فی القرآن . قلت هذا یجیء فی أربعین مجلدا .
وقال محمد بن جعفر التمیمی ما رأینا أحدا أحفظ من ابن الأنباری ولا أغزر من علمه وحدثونی عنه أنه قال أحفظ ثلاثة عشر صندوقا ...وقیل إن من جملة محفوظه عشرین ومئة تفسیر بأسانیدها .
قال أبو بکر الخطیب کان ابن الانباری صدوقا دینا من أهل السنة صنف فی علوم القرآن والغریب والمشکل والوقف والابتداء .
وقال غیره کان من أعلم الناس وأفضلهم فی نحو الکوفیین وأکثرهم حفظا للغة أخذ عن ثعلب وأخذ الناس عنه .
ابن انباری امام و لغت شناس و آشنا به همه دانشها بود ، در کودکی از افراد زیادی کسب دانش نمود ، گفته شده است : حافظ سه هزار شعر بود که برای مفاهیم قرآن از آن استفاده کرد .
محمد بن جعفر تمیمی در باره وی گفته : در قدرت حافظه و دانش فراوان کسی مانند او ندیدیم ، و شنیدم که گفته است : سیزده صندوق کتاب را حافظم ، که از جمله محفوظاتش صد و بیست تفسیر با سند آن است .
خطیب در باره وی گفته است : ابن انباری راستگو دیندار و از اهل سنت بود ، در دانش قرآن ، و رشتههای سخت علمی و وقف آثاری بر جای گذاشت .
دیگران در باره وی گفتهاند :
ابن انباری از دانشمندترین مردم و برترین آنان در دانش نحو و لغات فراوانی را حافظ بود ، او دانشش را از ثعلب گرفت و دیگران از او .
الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، (متوفای748هـ) ، سیر أعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 274 ، رقم : 122 ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط ، محمد نعیم العرقسوسی ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة : التاسعة ، 1413هـ .